اعصابلغتنامه دهخدااعصاب . [ اِ ] (ع مص ) کوشش نمودن در سیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوشش کردن شتر در حرکت : اعصبت الابل ؛ جدت فی السیر. (از اقرب الموارد).
جدفرهنگ فارسی عمید۱. پدرِ پدر؛ نیا؛ پدربزرگ.۲. پدرِ مادر؛ پدربزرگ.۳. پدربزرگ پدرومادر.۴. [مجاز] پیامبر اسلام: به جدت قسم.۵. [قدیمی] بخت.۶. [قدیمی] بهره؛ نصیب.
ذفافةلغتنامه دهخداذفافة. [ ذُ ف َ ] (اِخ ) (ابو... المصری ) در متن تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 178 شعر ذیل آمده است :و ما السّحاب ُ اذا ما انجاب ُ عن بَلَدو لا یلم ّ به یوماً بمذموم و در حاشیه گوید: لابی ذُفافةالمصر