جددلغتنامه دهخداجدد. [ ج َ دَ ] (ع اِ) روی زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد از لسان ). || غده مانندی در گردن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شبه السلعة فی عنق البعیر. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || ریگ تنک . || زمین هموار درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا
جددلغتنامه دهخداجدد. [ ج ُ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است در بلاد هذیل . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ) : ثم انصببنا جبال الصفر معرضةعن الیسار و عن ایماننا جدد. غاسل بن غزیة الجربی الهذلی (از معجم البلدان ).
جددلغتنامه دهخداجدد. [ ج ُ دَ ] (ع اِ) زمین سخت . (معجم البلدان ). || ج ِ جُدَّه به معنی خرقه . (قطر المحیط). رجوع به جُدَّه شود. || ج ِ جدید. (اقرب الموارد). || راهها. (آنندراج ):... و من الجبال جدد بیض وحمر مختلف الوانها و غرابیب سود. (قرآن 35 <span class=
جددلغتنامه دهخداجدد. [ ج ُ دَ ] (ع اِ)ج ِ جدید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط).رجوع به این کلمه شود. ج ِ جُدَّه . (ترجمان القرآن ). رجوع به جُدَّه شود. ج ِ جاده ، راهها. (غیاث اللغات ).
جدیتلغتنامه دهخداجدیت . [ ج ِدْ دی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) قطعیت . مقابل هزلیت تصمیم قطعی . || کوشش . پشت کار. دنبال کردن . مصدری که با اضافه کردن ئیت به آخر کلمه درست میشود. گاهی بنام مصدر یایی و زمانی حاصل مصدر و درعربی و اصطلاح اصولی مصدر جعلی خوانده میشود. در نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تب
ورودیهفرهنگ فارسی معین(وُ یِّ) [ ازع . ] (اِ.) حق وجهی که بابت داخل شدن در جایی پرداخت می شود، حق الورود.
جدیدلغتنامه دهخداجدید. [ ج َ ] (اِخ ) (در...) نام یکی از دروازه های پنجگانه ٔ شارستان زرنج است . (از ذیل تاریخ سیستان چ بهار ص 158).
دنیای جدیدلغتنامه دهخدادنیای جدید. [ دُن ْ ی ِ ج َ ] (اِخ ) (ترجمه ٔ ینگی دنیا) قاره ٔ جدید. تعبیری از قاره ٔ آمریکا. رجوع به آمریکا شود.
حسن آباد جدیدلغتنامه دهخداحسن آبادجدید. [ ح َ س َ دِ ج َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان در سی هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 18هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی و سردسیر است . 166 تن سکنه ٔ ترک زبان دار
تاریخ مصر جدیدلغتنامه دهخداتاریخ مصر جدید. [ خ ِ م ِ رِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ قبط جدید است . نام ماههای آن عبارتند از: توت ، بابه ، هثور، کیهک ، طوبه ، امشیر، برمهات ، برمرزه ، بشنسد، بونه ، ابیب ، مسری . و روزهای سالشان مان
تاریخ قبط جدیدلغتنامه دهخداتاریخ قبط جدید. [ خ ِ ق ُ طِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ مصر جدید شود.