عسقلغتنامه دهخداعسق .[ ] (اِخ ) (به معنی دشمنی ) چاهی است در وادی جرار که شبانان اسحاق حفر نمودند. (از قاموس کتاب مقدس ).
پرجگریلغتنامه دهخداپرجگری . [ پ ُ ج ِ گ َ ] (حامص مرکب ) دلاوری . دلیری : بروز معرکه این پردلی و پرجگریست که یک سواره شود پیش لشکری جرار.فرخی .
ژرارلغتنامه دهخداژرار. [ ژِ ] (اِخ ) یا ژِرارا. نام شهری به فلسطین باستان . بدانجا ابراهیم پیغمبر فرمان یافت که فرزند خویش را قربان کند. رجوع به جرار شود.