کراشلغتنامه دهخداکراش . [ ک َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به لارستان فارس که دیزی گوشت پزی آن بخوبی معروف است و جراش معرب آن است . (آنندراج ).
جارشلغتنامه دهخداجارش . [ رِ ] (ع ص ) گناهکار. (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). الجانی الظالم . (قطر المحیط). ج ، جُرّاش . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ).