جراویلغتنامه دهخداجراوی . [ ج َ ] (اِخ ) در بیت زیر بظاهر جمع جروی است که نام چاههایا آبهایی است در راه شام یا در جبلین : الا لااری ماء الجراوی شافیاًصدای ولو روّی غلیل الرکائب .(از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).رجوع به جروی شود.
جراویلغتنامه دهخداجراوی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. از مردم جراوه است . وی بگفته ٔ حسن بن رشیق قیروانی نویسنده ای است شاعر که نثر و نظم نمکینی داشت و بسال 415 هَ . ق . در سن چهل وچندسالگی درگذشت . (از معجم البلدان ).
جراویلغتنامه دهخداجراوی . [ ج ُ ] (ص نسبی ) منسوب به جراوة که ناحیه ای است به اندلس . (از معجم البلدان ).
زرایولغتنامه دهخدازرایو. [ زِ /زَ وْ ] (اِ) نقاب . برقع. (براهین العجم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نقاب و روبند را گویند . (برهان ) (آنندراج ). نقاب بود. (جهانگیری ). روبنده و نقاب زن . (ناظم الاطباء) : نقاب شام برافکند نوعروس ختن <
جراولغتنامه دهخداجراو. [ ] (اِخ ) نام شهری است در اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 69 شود. در روضات الجنات شهری بنام جراوة جزء بلاد اندلس ذکر شده است . شاید یکی مصحف دیگری باشد. رجوع به جراوه شود.