جرایدلغتنامه دهخداجراید. [ ج َ ی ِ ] (ع اِ) جرائد. ج ِ جریدة. دفاتر و امثال آن : وچون فتنه ٔ محمد الامین و قتل و افساد افتاد جمله جراید در غارت ببردند و بسوختند، پس چون مأمون در خلافت متمکن گشت از نو قانونها ساخت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 17
طناب چهاررشتهshroud-laid rope, shroud laidواژههای مصوب فرهنگستانطنابی با مغزی الیافطبیعی که چهاررشتة بههمتابیدة مغزی آن را دربرگرفتهاند
زئیراتلغتنامه دهخدازئیرات . [ زَ ] (ع اِ) جمع زئیر. (از قاموس عثمانی ).- زئیرات احتکاکی ؛ صدای حاصل از احتکاک دو غشاء. (از قاموس عثمانی ).- زئیرات جرشی ؛ صوتی شبیه به رنده کردن که از بدن شنیده میشود. (از قاموس عثمانی ).- <span class=
زراتلغتنامه دهخدازرات . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فرمشکان است که در بخش سروستان شهرستان شیراز واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
زرادلغتنامه دهخدازراد. [ زَرْ را ] (ع ص ) زره گر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). زره گر که زره را می سازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زره ساز و زره گر. (ناظم الاطباء). این انتساب اشتغال به اسلحه سازی را افاده می نماید. (از انساب سمعانی ). زره گر. درع باف . (یادداشت بخ
زرادلغتنامه دهخدازراد. [ زِ ] (ع اِ) ریسمان که به وی گلوی شتر را بندند تا نشخوار بدهان نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مخنقه . (اقرب الموارد). || دِرّه و تازیانه ٔ چوبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بریدۀ جرایدcutting 4, clipping 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ مطالب گردآوریشده از روزنامهها و مجلات در موضوعات مرتبط با کارسپار
بریدۀ جرایدcutting 4, clipping 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ مطالب گردآوریشده از روزنامهها و مجلات در موضوعات مرتبط با کارسپار