جیرانلغتنامه دهخداجیران . (ع اِ) ج ِ جار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جار شود: فضله ٔ مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران برسد. (گلستان ).
جیرانلغتنامه دهخداجیران . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . کوهستانی ، معتدل سالم . سکنه ٔ آن 654 تن . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. این ده در دو محل
زرآگینلغتنامه دهخدازرآگین . [ زَ ] (ص مرکب ) به زرآگنده . زرین : مدخلان را رکاب زرآگین پای آزادگان نیابد سر.رودکی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).