جرمةلغتنامه دهخداجرمة. [ ج ِ م َ ] (ع اِ) خرما یا انگور دروندگان . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || آنچه از خرمای نارس چیده شود. (از لسان ) (از تاج العروس ). کونلک خرما . (مهذب الاسماء خطی ). || یک گله شتر مقدار سی عدد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گناه . (منتهی الارب ). || حرز
جرمهلغتنامه دهخداجرمه . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است در سنجاق حمید از ولایت قونیه . خرابه های شهر قدیمی قرمنه در اطراف آن باقی است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
جرمهلغتنامه دهخداجرمه . [ ج َ م َ / م ِ ] (اِ) اسب خنگ را گویند یعنی اسبی که موی او سفید باشدو به این معنی با جیم فارسی هم آمده است . (برهان ). اسب نقره خنگ . (از مؤید الفضلا) (برهان ). و در بعضی از کتب به معنی سبزخنگ نوشته اند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اس
جرمةلغتنامه دهخداجرمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است بناحیه ٔ فزان در جنوب افریقیه . عقبةبن عامر آن را فتح کرد و مردم آنجا را به اسیری گرفت . (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
finedدیکشنری انگلیسی به فارسیجریمه شد، جریمه کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف کردن، صاف شدن، رقیق شدن
مصادره کردنفرهنگ مترادف و متضادضبط کردن، گرفتن (دارایی و اموال)، تاوانگرفتن، مطالبه کردن، جریمه گرفتن
fineدیکشنری انگلیسی به فارسیخوب، جریمه، غرامت، تاوان، جریمه کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف کردن، صاف شدن، رقیق شدن، ریز، ظریف، عالی، نازک، نرم، لطیف، فاخر، شگرف، خوش ایند
مصادرتلغتنامه دهخدامصادرت . [ م ُ دَ / دِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مصادرة. مصادره . جریمه گیری . جریمه کردن . جریمه گرفتن : خوارزمیان را برگماشت تا دزدی می کردند و مصادرت می کردند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 92).
جریمهفرهنگ فارسی عمید۱. پولی که از مجرم گرفته میشود؛ مجازات نقدی.۲. [مجاز] مجازات.۳. [قدیمی] گناه؛ بزه.
جریمهpenaltyواژههای مصوب فرهنگستانتاوانی که بر بازیکن یا تیم خطاکننده تحمیل میشود و بازیکن یا تیم حریف را در موقعیت کسب امتیاز قرار میدهد متـ . پنالتی
جریمهدیکشنری فارسی به انگلیسیamercement, fine, forfeit, forfeiture, infliction, mulct, penalization, penalty
قابض جریمهلغتنامه دهخداقابض جریمه . [ ب ِ ض ِ ج َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کسی که تاوان و جریمه در نزد وی جمع میشود. (ناظم الاطباء).
جریمهفرهنگ فارسی عمید۱. پولی که از مجرم گرفته میشود؛ مجازات نقدی.۲. [مجاز] مجازات.۳. [قدیمی] گناه؛ بزه.
جریمهpenaltyواژههای مصوب فرهنگستانتاوانی که بر بازیکن یا تیم خطاکننده تحمیل میشود و بازیکن یا تیم حریف را در موقعیت کسب امتیاز قرار میدهد متـ . پنالتی