جغجغهلغتنامه دهخداجغجغه . [ ج ِ ج ِ غ َ / غ ِ ] (اِ) چیزی از مس و یا چوب که در آن سنگ ریزه کنند بازیچه ٔ طفلان را، که چون بجنبانندآوازی برآورد. بازیچه ٔ اطفال و آن ظرفی خرد است از چوب یا حلبی و امثال آن و بر آن دسته ٔ بلند و در میان ظرف ریگی چند که چون بجنبانن
جغجغهفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی اسباببازی کودکان شبیه قوطی کوچک دستهدار که موقع تکان دادن صدا میکند.۲. (زیستشناسی) میوۀ گیاهی خاردار که پس از خشک شدن هرگاه آن را تکان بدهند دانههایش در میان آن صدا میکند.
جغجغهفرهنگ فارسی معین(جِ جِ غِ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان شبیه قوطی که موقع تکان دادن صدا از آن برآید.
زغزغةلغتنامه دهخدازغزغة. [ زَ زَ غ َ ] (ع مص ) سستی سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): زغزغ کلامه ُ؛ قاله ٔ ضعیفاً و لم یخلص معناه .یقال : لاتزغزغ الکلام و بین الحق . (اقرب الموارد). || پنهان کردن چیزی . || اراده ٔ گشادن سرمشک کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
زغزغیةلغتنامه دهخدازغزغیة. [ زَ زَ غی ی َ ] (ع اِ) نوعی از طعام که از آرد و روغن ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) عصیدة. (اقرب الموارد).
زغزغیةلغتنامه دهخدازغزغیة. [ زُ زُ غی ی َ ] (ع اِ) لغتی است مر بعض عجم را. یقال : کلمته بالزغزغیة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یک نوع طایفه ٔ وحشی و محاوره ٔ وحشیانه . (ناظم الاطباء).
آچارخط جغجغهایspeed wrenchواژههای مصوب فرهنگستانآچارخطی که با درگیر کردن مهره در یک حرکت سریع ضربهای پیچهای خط را نصب میکند
جغجغههاrattlesواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از خودصداها که با تکان دادن آنها و برخورد اشیایی از قبیل مهره یا دانه به داخل یا خارج بدنۀ ساز، صدا تولید میشود
آچارخط جغجغهایspeed wrenchواژههای مصوب فرهنگستانآچارخطی که با درگیر کردن مهره در یک حرکت سریع ضربهای پیچهای خط را نصب میکند
جعبهدندة پیوستة جغجغهایratcheting continuously variable transmission, ratcheting CVTواژههای مصوب فرهنگستانجعبهدندة پیوستهای که در آن تغییر نسبت دور، از طریق درگیر شدن و خلاص شدن پیاپی اجزای یک سازوکار صورت میگیرد
جغجغههاrattlesواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از خودصداها که با تکان دادن آنها و برخورد اشیایی از قبیل مهره یا دانه به داخل یا خارج بدنۀ ساز، صدا تولید میشود