جلونکلغتنامه دهخداجلونک . [ ج َ ن َ ] (اِ) بیاره و بته ٔ خربزه و هندوانه و خیار و امثال آن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
جلانکلغتنامه دهخداجلانک . [ ج َ ن َ] (اِ) نوعی ازبازی که کوزه گردانک نیز گویند. || گوی گردانک که خنفساء باشد. (ناظم الاطباء).
چلونکلغتنامه دهخداچلونک . [ چ َ ن َ ] (اِ) درخت و بوته ٔ خربزه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). همان جلونک است . (شرفنامه ٔ منیری ). جلنگ .بیاره و بته ٔ خربزه و هندوانه و کدو و خیار و نظایراینها. و رجوع به جلنگ و جلونک شود. || تخم خربزه یا گل آن . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام شخصی بوده است . (ب
جلنگلغتنامه دهخداجلنگ . [ ج ِل ِ ] (اِ) نوعی از قماش ابریشمی باشد که آنرا با زرتار و بی زرتار نیز میبافند و از آن قبا و چکمه و کلاه و شلوار و امثال آن میسازند. (برهان ) : در بر آن جلنگ زربفته ای بسا دل که شد بهم رفته . اوحدی .|| بی