جنغولک بازیلغتنامه دهخداجنغولک بازی . [ج َ ل َ ] (حامص مرکب ) در تداول ، جنغولک بازی درآوردن ؛کچلک بازی درآوردن . (امثال و حکم دهخدا). حقه بازی .
جنغولک بازلغتنامه دهخداجنغولک باز. [ ج َ ل َ ] (نف مرکب ) کسی که با هیاهو و جار و جنجال مسخره آمیز مزاحم کار دیگران شود. رجوع به ماده ٔ بعد شود.
جنگولک بازیفرهنگ فارسی معین(جَ لَ) (اِمص .) (عا.) = جنغولک بازی : شلوغ کردن و سر و صدای بچگانه راه انداختن .
جنقولکلغتنامه دهخداجنقولک . [ ج َ ل َ ] (اِ) در تداول ، هیاهوی و سخنان مسخره آمیز. رجوع به جنغولک باز و جنغولک بازی شود.
بامبول بازیلغتنامه دهخدابامبول بازی . (حامص مرکب ) (در تداول عامه ) عمل بامبول باز. کار بامبول باز. جانغولک (جنغولک ) بازی . (یادداشت مؤلف ). حقه بازی . دوز و کلک زدن . و رجوع به بامبول شود.