جهانیدیکشنری فارسی به انگلیسیcatholic, cosmopolitan, earthly, ecumenical, global, international, universal, world, world-wide, worldly
جیهانیلغتنامه دهخداجیهانی . [ ج َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن نصر، مکنی به ابوعبداﷲ. در حدود سال 365 هَ . ق . به وزارت امیر رشید ابوالقاسم نوح بن نصربن احمدبن اسماعیل سامانی رسید و بسال 367 معزول شد. او وزیری دانشمند بود. تأ
جیهانیلغتنامه دهخداجیهانی . [ ج َ ] (اِخ ) محمدبن احمد. از رؤسای متکلمین زنادقه (مانویه ) بود و تظاهر بمسلمانی میکرد. (ابن الندیم ).
دریافت نشانک سامانة موقعیتیابی جهانی، دریافت سیگنال سامانة موقعیتیاب جهانیGlobal Positioning System signal acquisitionواژههای مصوب فرهنگستان← دریافت نشانک ساموج
این جهانیلغتنامه دهخدااین جهانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به این جهان . دنیوی . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب و متعلق به این جهان و این مکان . (ناظم الاطباء): باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم ... تا روشن گشت که نعمتهای اینجهانی چون روشنایی برق است . (کلیله و دمنه ). در حرم
دهکدۀ جهانیglobal villageواژههای مصوب فرهنگستانجهان به مثابۀ اجتماعی که در آن فاصله و جدایی میان افراد و جوامع مختلف، به سبب پیشرفتهای عظیم در حوزۀ ارتباطات و نیز سرعت چشمگیر انتقال اطلاعات، بهشدت کاهش یافته است
جهانیدنلغتنامه دهخداجهانیدن . [ ج َ دَ ] (مص )جهاندن . مصدر متعدی از جستن . به جستن داشتن . سکیزانیدن . رجوع به جهاندن شود. || جهانیدن گشن را بر ماده : اول کس که خر را بر مادیان جهانید تا استر زاد او [ افریدون ] بود. (ابن بلخی ).
جهانیزداییdeglobalisationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی در تقابل با فرایند جهانی شدن که در آن وابستگیهای متقابل واحدهای گوناگون بهویژه دولتهای ملی (nation-states) کاهش مییابد
جهانیگراییglobalismواژههای مصوب فرهنگستانباور به برتری نسبی موقعیتهای جهانی نسبت به موقعیتهای محلی
جهانیدنلغتنامه دهخداجهانیدن . [ ج َ دَ ] (مص )جهاندن . مصدر متعدی از جستن . به جستن داشتن . سکیزانیدن . رجوع به جهاندن شود. || جهانیدن گشن را بر ماده : اول کس که خر را بر مادیان جهانید تا استر زاد او [ افریدون ] بود. (ابن بلخی ).
جهانیزداییdeglobalisationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی در تقابل با فرایند جهانی شدن که در آن وابستگیهای متقابل واحدهای گوناگون بهویژه دولتهای ملی (nation-states) کاهش مییابد
جهانی شدنglobalisation/ globalizationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که پس از انقلاب اطلاعاتی در جهان پدید آمده است و در طی آن جوامع گوناگون انسانی در تعامل روزافزون با یکدیگر، فرهنگی جهانی و فراگیر به وجود میآورند
این جهانیلغتنامه دهخدااین جهانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به این جهان . دنیوی . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب و متعلق به این جهان و این مکان . (ناظم الاطباء): باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم ... تا روشن گشت که نعمتهای اینجهانی چون روشنایی برق است . (کلیله و دمنه ). در حرم
دریافت نشانک سامانة موقعیتیابی جهانی، دریافت سیگنال سامانة موقعیتیاب جهانیGlobal Positioning System signal acquisitionواژههای مصوب فرهنگستان← دریافت نشانک ساموج
دهکدۀ جهانیglobal villageواژههای مصوب فرهنگستانجهان به مثابۀ اجتماعی که در آن فاصله و جدایی میان افراد و جوامع مختلف، به سبب پیشرفتهای عظیم در حوزۀ ارتباطات و نیز سرعت چشمگیر انتقال اطلاعات، بهشدت کاهش یافته است
بخش زمینی سامانة موقعیتیابی جهانیGlobal Positioning System ground segmentواژههای مصوب فرهنگستان← بخش زمینی ساموج