جویا شدنلغتنامه دهخداجویا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن : جویا شدن از حال کسی ؛ احوالپرسی کردن . سراغ او را گرفتن .- امثال : هرکه جویا شد بیابد عاقبت . مولوی .نظیر: عاقبت جوینده یابنده بود.
جواءلغتنامه دهخداجواء. [ ج ِ ] (ع اِ) زمین مغاک . (منتهی الارب ). شکم زمین . (از اقرب الموارد). || وادی فراخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوعی از توشه دادن شبان که بپاتابه ماند و راعی در آن ادوات خود نگاه دارد. (منتهی الارب ). جوراب مانندی که شبان توشه و کنف خود در آن نهد. (اقرب الموار
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) نام پهلوانی مازندرانی که بدست رستم بقتل رسید. (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : یکی نامداری ز مازندران بگردن برآورده گرز گران که جویا بدش نام و جوینده بودگراینده ٔ گرز وکوبنده بود.فردوسی .
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) میرزا دارا یا میرزا داراب بیک . یکی از شاعران که در کشمیر بدنیا آمد و در تبریز نشو ونما یافت و بسال 1110 یا 1118 هَ .ق . درگذشت . دیوانش مشتمل بر دیباچه ٔ نثری و رباعیات و قصاید و غزلیات و چند مث
جویالغتنامه دهخداجویا. (نف ) از جستن (جوییدن ). جوینده . (آنندراج ). جویان . جستجوکننده . (فرهنگ فارسی معین ). طالب . طلب کننده : دلا از جان و جان تا کی یکی جویای جانان شوچو سلطان اوست بر جانها غلام خاص سلطان شو. خاقانی .نبینی که ب
جویایلغتنامه دهخداجویای . (نف ) جوینده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). جویان . جویا. رجوع به جویا شود.
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) نام پهلوانی مازندرانی که بدست رستم بقتل رسید. (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : یکی نامداری ز مازندران بگردن برآورده گرز گران که جویا بدش نام و جوینده بودگراینده ٔ گرز وکوبنده بود.فردوسی .
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) میرزا دارا یا میرزا داراب بیک . یکی از شاعران که در کشمیر بدنیا آمد و در تبریز نشو ونما یافت و بسال 1110 یا 1118 هَ .ق . درگذشت . دیوانش مشتمل بر دیباچه ٔ نثری و رباعیات و قصاید و غزلیات و چند مث
جویالغتنامه دهخداجویا. (نف ) از جستن (جوییدن ). جوینده . (آنندراج ). جویان . جستجوکننده . (فرهنگ فارسی معین ). طالب . طلب کننده : دلا از جان و جان تا کی یکی جویای جانان شوچو سلطان اوست بر جانها غلام خاص سلطان شو. خاقانی .نبینی که ب
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) نام پهلوانی مازندرانی که بدست رستم بقتل رسید. (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) : یکی نامداری ز مازندران بگردن برآورده گرز گران که جویا بدش نام و جوینده بودگراینده ٔ گرز وکوبنده بود.فردوسی .
جویالغتنامه دهخداجویا. (اِخ ) میرزا دارا یا میرزا داراب بیک . یکی از شاعران که در کشمیر بدنیا آمد و در تبریز نشو ونما یافت و بسال 1110 یا 1118 هَ .ق . درگذشت . دیوانش مشتمل بر دیباچه ٔ نثری و رباعیات و قصاید و غزلیات و چند مث
جویالغتنامه دهخداجویا. (نف ) از جستن (جوییدن ). جوینده . (آنندراج ). جویان . جستجوکننده . (فرهنگ فارسی معین ). طالب . طلب کننده : دلا از جان و جان تا کی یکی جویای جانان شوچو سلطان اوست بر جانها غلام خاص سلطان شو. خاقانی .نبینی که ب