جيشدیکشنری عربی به فارسیارتش , لشگر , سپاه , گروه , دسته , جمعيت , صف , نظامي , سربازي , نظام , جنگي , ارتشي
محصول فروشیcash crop, cash grainواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که زارعان مستقیماً و بهآسانی آن را به فروش میرسانند و به مصارف دیگر از قبیل تغذیۀ دام نمیرسد
جیشلغتنامه دهخداجیش . (ع اِ) نبات شنبلید که حلبه باشد. (منتهی الارب ). گیاهی است دراز که آنرا بفارسی شلمیز گویند. (از اقرب الموارد).
جیشلغتنامه دهخداجیش . [ ج َ ] (اِخ ) ابن نجاح . از حکام بنی نجاح است که پس از سعیدبن نجاح در سال 482 هَ . ق . امارت زبید یافت و تا 498 ببود. وی سومین حکمران آل نجاح است . (طبقات سلاطین اسلام ص 82</
جیشلغتنامه دهخداجیش . [ ج َ ] (اِخ ) ابن خمارویه بن احمدبن طولون ، مکنی به ابوالعساکر. سومین حکمران بنی طولون است که از سال 282 تا 283 هَ . ق . در مصر و شام حکومت کرد. (طبقات سلاطین اسلام ص 58</spa
جیشلغتنامه دهخداجیش . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز در جنوب راه ویس به نفت سفید. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 شود.