خراشفرهنگ فارسی عمید۱. اثری که از ناخن یا آلتی نوکتیز بر روی چیزی پیدا میشود.۲. زخم کوچک و سطحی بر روی پوست.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] هرچیز بیفایده و دورریختنی.۴. (بن مضارعِ خراشیدن) = خراشیدن۵. خراشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسمانخراش، جگرخراش، دلخراش، گوشخراش.