۱. حاذق شدن.۲. خود را حاذق وانمود کردن.
= حاذق
استاد؛ زبردست؛ حاذق؛ کارآزموده.
(نِ) [ ع . ] (ص .) زیرک ، حاذق .
کارآمد، متخصص، ماهر، حاذق، زبر دست