هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (ع ص ) آنکه نان در اشکنه خرد میکند. (ناظم الاطباء). هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم . (اقرب الموارد). || کوه نرم . (یادداشت مؤلف ). || دوشنده ٔ شیر. (یادداشت مؤلف ). ج ، هُشُم .
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ](اِخ ) (میر...) از وزراء و حکام مازندران در دوره ٔ صفویه . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 186).