حاضریراقلغتنامه دهخداحاضریراق . [ ض ِرْ ی َ ] (ص مرکب ) آماده . مهیا : جمله عریان ز جامه و شلوارهمه حاضریراق بوس و کنار. اشرف (در تعریف رانیان هندوستان ). || که تمام سلاح بر تن دارد.- حاضریراق شدن ، حاضریراق بودن <
حاضریراقفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] آماده.۲. کسی که سلاح کامل با خود دارد.۳. [مجاز] کسی که وسایل لازم را برای انجام دادن کاری فراهم کرده و کاملاً آماده باشد.
یراقلغتنامه دهخدایراق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) سلاح . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). اسلحه ٔ سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره . (غیاث ) (آنندراج ) : در مجلس عام در صف قورچیان یراق ... ایستاده می شد. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 26</s
مهیالغتنامه دهخدامهیا. [ م ُ هََ ی ْ یا ] (ع ص ) آماده شده . ساخته شده . کار راست و نیکو کرده شده . شکرده شده . مهیاء [ م ُ هََ ی ی َ ءْ ] . آماده . حاضر و آماده . راست . ساخته . مستعد. برساخته . سیجیده . آراسته . مُعَدّ. حاضر. شکرده . (مجمل اللغة). آسغده : اجابت کرد و