خیزاُفتheave 2واژههای مصوب فرهنگستانحرکت عمودی شناور ناشی از بالا و پایین رفتن آب سطح دریا در دریای توفانی
برآمدگی خاکheave 1واژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیای که براثر انبساط یا جابهجایی ناشی از جذب یا یخزدگی رطوبت خاک یا عملیاتی مانند برداشت سربار و شمعکوبی و احداث خاکریز ایجاد میشود
کوژ یخبندانیfrost heaveواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی بخشی از خط که ناشی از یخ زدن بستر در نواحی دارای تجمع آب است
نمای برونبرشcut away shot, cut awayواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که جزو رویداد اصلی فیلم نیست، ولی به آن ارتباط دارد و همزمان با آن ارائه میشود
پدیدۀ دُمسنگینheavy-tailed phenomenon/ heavy-tail phenomenonواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که احتمال مشاهدۀ مقادیر بزرگ در آن نسبتاً زیاد است
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (اِخ ) دهی از دهستان چنانه ٔ بخش شوش شهرستان دزفول در چهل هزارگزی جنوب باختری شوش و چهل ودوهزارگزی باختر راه شوسه ٔ دزفول به اهواز. دشت ، گرم سیر، مالاریائی . دارای چهارصد تن جمعیت همه شیعه . آب آن از رود کرخه ، محصول آنجا غلات . کار مردم زراعت . راه در تابستان اتومبیل
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم کتب مؤلفه ٔ محمدبن زکریای رازی است ، ابن العمید وزیر رکن الدوله ٔ دیلمی بعد از وفات رازی مسودات آنرا در ری بدست آور
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (ع ص ) حاو.نعت فاعلی از حی ّ و حوایة. فراگیرنده از هر سوی . محتوی . احاطه کننده . گرادگردگیرنده . از همه سو بر چیزی محیطشونده . محیط. || شامل . مشتمل . محتوی بر. || مارافسای . (مهذب الاسماء). مارگیر. صاحب مار. الذی یرقی الحیة. (اقرب الموارد). حَوّاء.
حافظ طحاویلغتنامه دهخداحافظ طحاوی . [ ف ِ ظِ طَ ] (اِخ ) او راست : شرح بر کتاب الاَّثار تألیف محمدبن حسن . رجوع به طحاوی محمدبن حسن شود.
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (اِخ ) دهی از دهستان چنانه ٔ بخش شوش شهرستان دزفول در چهل هزارگزی جنوب باختری شوش و چهل ودوهزارگزی باختر راه شوسه ٔ دزفول به اهواز. دشت ، گرم سیر، مالاریائی . دارای چهارصد تن جمعیت همه شیعه . آب آن از رود کرخه ، محصول آنجا غلات . کار مردم زراعت . راه در تابستان اتومبیل
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم کتب مؤلفه ٔ محمدبن زکریای رازی است ، ابن العمید وزیر رکن الدوله ٔ دیلمی بعد از وفات رازی مسودات آنرا در ری بدست آور
حاویلغتنامه دهخداحاوی . (ع ص ) حاو.نعت فاعلی از حی ّ و حوایة. فراگیرنده از هر سوی . محتوی . احاطه کننده . گرادگردگیرنده . از همه سو بر چیزی محیطشونده . محیط. || شامل . مشتمل . محتوی بر. || مارافسای . (مهذب الاسماء). مارگیر. صاحب مار. الذی یرقی الحیة. (اقرب الموارد). حَوّاء.
محاویلغتنامه دهخدامحاوی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ محوی . مجمعها. (ناظم الاطباء). || دربرگرفته ها. فراهم شده ها : و آن روز که بر ملحدستان مؤمنا باد افشای این محاوی و تقریر این مساوی رفت . (جهانگشای جوینی ). || مضمونها : و اصل مملکت و موطن ایشان وکیفیت