حتماًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ، مطمئناً، مسلماً، یقیناً، یقین، بیگمان، بیتردید، بیگفتگو، اصولاً، بیشک، بلاشبهه، باید، بایست، بایستی، بیچونوچرا، تحقیقاً، حقیقتاً بلاشک▲ البته، همانا، بهدرستیکه
حتماًگویش خلخالاَسکِستانی: həkman دِروی: hatmin شالی: hatman کَجَلی: hatman کَرنَقی: həkman کَرینی: hatman کُلوری: hatmi گیلَوانی: hatmin لِردی: hatman
هتماءلغتنامه دهخداهتماء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث اهتم . زن شکسته دندان پیشین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گوسپند ماده ای که دندانهای پیشین او از بن شکسته شده باشد. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). ج ، هُتم . (اقرب الموارد).