حربهلغتنامه دهخداحربه . [ ] (ع اِ) در فهرست مخزن الادویة این صورت را آورده و به آن معنی بوعجیدیطوس ودر بعض کتب عجیدیطوس داده اند و در مخزن الادویه «حربت » را صورتی از حربث دانسته است . رجوع به حربث شود.
حربهلغتنامه دهخداحربه . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) حَربة. آلت جنگ . (منتهی الارب ). سلاح . آلت حرب . || چوب دستی . (منتهی الارب ). || تازیانه . || نیم نیزه . (زمخشری ). نیزه ٔکوتاه . (دهار). || کارد. (غیاث ). دشنه . خنجر. ج ، حِراب . (منتهی الارب ) : این جا شمشیر و حربه و سنگ
حربهفرهنگ فارسی عمید۱. وسیله یا عملی که از آن برای رسیدن به هدف استفاده میکنند.۲. [قدیمی] آلت جنگ مانندِ شمشیر، خنجر، و سرنیزه؛ سلاح.
حریبهلغتنامه دهخداحریبه . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) حریبه ٔ مرد؛ مال مسلوبه ٔ او یا مال که بدان معیشت گذراند. ج ، حَرائب .
حربگهلغتنامه دهخداحربگه . [ ح َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) حربگاه : در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت از معجزات خویش قویتر ز قوتش . ناصرخسرو.که اِستاد با ذوالفقار مجردبه هر حربگه بر یمین محمد؟ ناصرخسرو.حربگه م
حربیةلغتنامه دهخداحربیة. [ ح َ بی ی َ ] (اِخ ) نام محله ای بزرگ بیرون شهر بغداد و آنرا حرب بن عبداﷲ بلخی الراوندی قائد و یکی از سرداران ابی جعفر منصور خلیفه بنیاد کرد وآن بقرب دروازه ٔ معروف به باب حرب بغداد و نزدیک قبر بِشْرِ حافی و احمدبن حنبل است . و این محله در فتنه ٔ مغول ویران شد. (معجم
حربةلغتنامه دهخداحربة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ریگ زاری است منقطع و منفرد نزدیک وادی واقصه از نواحی قف از رغام .و گویند رمله ای است کثیرالبقر از بلاد هذیل . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). موضعی به شام . (منتهی الارب ).
حربةلغتنامه دهخداحربة. [ ح َ ب َ ](اِخ ) (خطه ٔ بنی ...) در یسار بنی حصن در بصره است ، وایشان طائفه ای از بنی عنبر هستند. (معجم البلدان ).
حربهراملغتنامه دهخداحربهرام . [ ح َرْ رِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ارکو از شهرستان ایلام در 30هزارگزی جنوب خاور قلعه دره ، کنار راه مالرو رزین آباد. کوهستانی است و هوای معتدل دارد. دارای 400 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول
حربه ٔ پیغمبرلغتنامه دهخداحربه ٔ پیغمبر. [ ح َب َ ی ِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
حربه ٔ نجاشیلغتنامه دهخداحربه ٔ نجاشی . [ ح َ ب َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یا الحربة. حربه ای است که نجاشی پادشاه حبشه برای پیغمبر هدیه فرستاد و آنرا به نمازهای عید پیشاپیش پیمبر (ص ) می بردند و به جنگ احد، رسول (ص ) ابی بن خلف را بدان بکشت و سپس به خلفا رسید و آنرا بنام عنزة نیز می نامیدند. (مفاتیح العلوم )
حربه بر دوشلغتنامه دهخداحربه بر دوش . [ ح َ ب َ / ب ِ ب َ] (ص مرکب ) که حربه بر دوش دارد. مسلح : میباش چو خارحربه بر دوش تا خرمن گل کشی در آغوش .نظامی .
حربهراملغتنامه دهخداحربهرام . [ ح َرْ رِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ارکو از شهرستان ایلام در 30هزارگزی جنوب خاور قلعه دره ، کنار راه مالرو رزین آباد. کوهستانی است و هوای معتدل دارد. دارای 400 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول
حربه ٔ پیغمبرلغتنامه دهخداحربه ٔ پیغمبر. [ ح َب َ ی ِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
حربه ٔ نجاشیلغتنامه دهخداحربه ٔ نجاشی . [ ح َ ب َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یا الحربة. حربه ای است که نجاشی پادشاه حبشه برای پیغمبر هدیه فرستاد و آنرا به نمازهای عید پیشاپیش پیمبر (ص ) می بردند و به جنگ احد، رسول (ص ) ابی بن خلف را بدان بکشت و سپس به خلفا رسید و آنرا بنام عنزة نیز می نامیدند. (مفاتیح العلوم )