۱. هریک از حروف هجا یا واحدهای الفبا که کلمات از آنها ترکیب میشود، مانندِ ا، ب، پ، ت، ث....
۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه، گروه یا جمله به یکدیگر و نشان دادن نقش کلمات به کار میرود، مانندِ از، با، بر، تا.
۳. کلمه.
۴. سخن.
۵. گپ.
〈 حرف پهلودار: [مجاز] = سخن 〈 سخن پهلودار
〈حرف راندن: (مصدر لازم) [قدیمی] سخن گفتن.
〈حرف زدن: (مصدر لازم) سخن گفتن؛ گفتگو کردن.
〈 حرف ندا: (ادبی) در دستور زبان، حرفی که با آن کسی را بخوانند و توجه او را جلب کنند، مانند ایا، یا، ای.
۱. عرض
۲. سخن، کلام، گفتار، گفت
۳. تکلم
۴. الفبا، نویسه ≠ عدد، رقم
۵. کلمه، واژه، دال، لفظ ≠ معنا، مدلول
۶. مشاجره، بحث، کشمکش، دعوا، بگومگو
۷. سخنبیاساس، مهمل، یاوه
۸. ظاهر کلام، صورت لفظ
سخن، بندواژه، وات، واج