حرم سرافرهنگ فارسی عمیدمحلی در خانۀ پادشاهان و بزرگان که جایگاه اقامت زنان و دختران بوده است؛ اندرونی.
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . مکه . در مکه مقابل حل است : التنعیم ؛ موضع بمکة فی الحل ، لیس فی الحرم .مسافتی از پیرامن کعبه که صید در آن ناروا است . آن مقدار ارا
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
خواجه سرافرهنگ فارسی عمیدمرد خایهکشیده یا غلام خصیشده که در حرمسرا و اندرون خانۀ بزرگان خدمت میکرده.
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . مکه . در مکه مقابل حل است : التنعیم ؛ موضع بمکة فی الحل ، لیس فی الحرم .مسافتی از پیرامن کعبه که صید در آن ناروا است . آن مقدار ارا
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح ِ ] (ع ص ) حرام . || نادر. ج ، احرام . || مرد مُحْرِم . (منتهی الارب ). || واجب وقُرِی ٔ «و حرم علی قریة اهلکناها انهم لایرجعون »؛ ای واجب . (معجم البلدان ).
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح ُ ] (ع مص ) ناروا شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حرمت . حرام گردیدن بر.
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . مکه . در مکه مقابل حل است : التنعیم ؛ موضع بمکة فی الحل ، لیس فی الحرم .مسافتی از پیرامن کعبه که صید در آن ناروا است . آن مقدار ارا
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح ِ ] (ع ص ) حرام . || نادر. ج ، احرام . || مرد مُحْرِم . (منتهی الارب ). || واجب وقُرِی ٔ «و حرم علی قریة اهلکناها انهم لایرجعون »؛ ای واجب . (معجم البلدان ).
حرملغتنامه دهخداحرم . [ ح ُ ] (ع مص ) ناروا شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حرمت . حرام گردیدن بر.