لغتنامه دهخدا
حرامی . [ ح َ می ی ] (ع ص ، اِ) دزد راه زن . دزد قاطع طریق . دزد بیابانی . راهزن . (شرفنامه ٔ منیری ). رهزن : گفت ای برادر حرم در پیش است و حرامی از پس . (گلستان ). و حکما گویند: چار کس از چار کس بجان برنجند، حرامی از سلطان ، دزد از پاسبان و فاسق از غم