حسابرباییaccount hijackingواژههای مصوب فرهنگستانجا زدن خود به جای مشتریان دیگر ازطریق ربودن شناسۀ حساب معتبر آنها
حساب گرلغتنامه دهخداحساب گر. [ ح ِ گ َ ] (ص مرکب ) محاسب . حاسب . حَسّاب . || کنایت از انسان محتاط و دوراندیش . || فال بین . فالگو یا نوعی از آنان . رمال .
حساب گریلغتنامه دهخداحساب گری . [ ح ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل حساب گر. محاسبی . || دوراندیشی . || فالگیری .