ترجمه مقاله

حشو

hašv

۱. قسمت زائد در هرچیزی.
۲. (ادبی) بخش میانی هر مصراع.
۳. کلام یا جملۀ زائدی که در میان سخن واقع شود و از حیث معنی احتیاج به آن نباشد.
۴. [قدیمی] آنچه با آن درون چیزی را پُر می‌کردند، مانندِ پشم یا پنبه که میان لحاف یا تشک می‌کردند: ◻︎ از حشو چرخ پُر نشد جوف همتت / سیمرغ همتت نه چون مرغان ارزن است (انوری: ۸۴ حاشیه).
۵. [قدیمی] برجستگی‌های ریز در تاروپود پارچه: ◻︎ قبا گر حریر است و گر پرنیان / به‌ناچار حشوش بُوَد در میان (سعدی۱: ۳۷).
⟨ حشو قبیح: (ادبی) حشوی که در آن معنی تکرار شود و این از معایب کلام است، مانند کلمۀ «نهان» و «مستتر» در این شعر: از بس که بار منت تو بر تنم نشست / در زیر منت تو نهان است و مستتر.
⟨ حشو متوسط: (ادبی) حشوی که بودونبودش یکسان باشد، یعنی نه خوب باشد و نه بد، مانند «ای دلربا» در این شعر: ز هجر روی تو ای دلربای سیمین‌تن / دلم ندیم نَدَم شد تنم عدیل عنا.
⟨ حشو ملیح: (ادبی) حشوی که بر زینت کلام بیفزاید و معنی آن نیز مطبوع و پسندیده باشد، مانند «که روانش خوش باد» در این شعر: پیر پیمانه‌کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان (حافظ: ۷۷۶).

۱. آگنه
۲. اضافه، زاید

ترجمه مقاله