حضانتلغتنامه دهخداحضانت . [ ح َ / ح ِ ن َ ] (ع مص ) واداشتن کسی را از حاجت وی . (تاج المصادربیهقی ). بازداشتن . (دهار). || سر خود کارکردن بی دیگری . || ولایت بر طفل و مجنون .
حضانتلغتنامه دهخداحضانت . [ ح ِ ن َ ] (ع مص ) حضن . در کنار گرفتن کودک را. پرورش دادن کودک را. پروردن بچه را. پروریدن طفل را. در کنار گرفتن کودک را و پرورش دادن او را. در بغل گرفتن صبی را. بچه پروردن . || دایگی کردن . (دهار) (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی ). دایگی . تربیةالولد. (تعریفات جرج
ادندلغتنامه دهخداادند. [ اِ دِ ] (اِ)بنقل شعوری دو معنی دارد: عدد مجهول و لنگه یعنی یک طرف بار یعنی عدل و در لغت نامه های دیگر دیده نشد.
ایدندلغتنامه دهخداایدند. [ دَ ] (ص ، ضمیر، اِ) به معنی انداست و آن عددی باشد مجهول که بده نرسد و آنرا بعربی بضع خوانند. (برهان ) (آنندراج ).اند است . (اوبهی ). آن شماری مجهول باشد که نامش دیدار نکرده باشند که چند است . (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). عدد نامعینی از سه تا ده که به تازی بضع گوی
برنامههای کیفرگردانیdiversion programsواژههای مصوب فرهنگستانبرنامههای توانبخشی اختصاصی که بهجای مجازاتهایی مثل لغو جواز شغلی و زندان و سلب حضانت انجام میشود
تیمارفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندوه، غم ۲. اندوهگساری، غمخواری ۳. حضانت، سرپرستی ۴. پرستاری، توجه ۵. اندیشه، فکر