حفیدلغتنامه دهخداحفید.[ ح َ ] (ع اِ) فرزند فرزند. (اقرب الموارد). اولاد مرد و اولاد اولاد وی . دختران مرد. نبیره . || خدمتگار. خادم . || یاری گر. ناصر. حافد.
هفت هفتلغتنامه دهخداهفت هفت . [ هََ هََ / هَُ هَُ ] (اِ صوت ) صدای جرعه جرعه نوشیدن آب ، دم به دم نوشیدن . (یادداشت مؤلف ): ذلج ؛ هفت هفت نوشیدن آب را. (منتهی الارب ).
حفتلغتنامه دهخداحفت . [ ح َ ] (ع مص ) هلاک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || کوفت کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کوبیدن چیزی را. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (آنندراج ). || نازک کردن گردن چیزی : حفته حفتاً؛ دق ّ عنقه . (اقرب الموارد).
حفتلغتنامه دهخداحفت . [ ح َ ف ِ ] (ع اِ) هزارتو. هزارخانه ٔ شکنبه . (منتهی الارب ). حفث . فحث . حِفثة. ج ، احفات . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). رجوع به حفث شود.
حفیدنلغتنامه دهخداحفیدن . [ ح ُ دَ ] (مص ) سرفه کردن . سرفیدن . سعال . نحنحه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
حفید تفتازانیلغتنامه دهخداحفید تفتازانی . [ ح َ دِ ت َ ] (اِخ ) حفید سعدالدین احمدبن محمدبن یحیی مشهور به حفید ملقب بشیخ الاسلام سعدالدین . متوفای 906 هَ . ق . او راست : شرح تهذیب المنطق . حاشیه بر مطالع. حاشیه بر شرح وقایه ٔ صدرالشریعه ٔ الثانی .
علی حفیدلغتنامه دهخداعلی حفید. [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی ، مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حفید تفتازانی . او راست حاشیه ای بر شرح العقائدالعضدیه . وفات وی به سال 906 هَ .ق . بود.
حفید تفتازانیلغتنامه دهخداحفید تفتازانی . [ ح َ دِ ت َ ] (اِخ ) حفید سعدالدین احمدبن محمدبن یحیی مشهور به حفید ملقب بشیخ الاسلام سعدالدین . متوفای 906 هَ . ق . او راست : شرح تهذیب المنطق . حاشیه بر مطالع. حاشیه بر شرح وقایه ٔ صدرالشریعه ٔ الثانی .
حفیدنلغتنامه دهخداحفیدن . [ ح ُ دَ ] (مص ) سرفه کردن . سرفیدن . سعال . نحنحه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
علی حفیدلغتنامه دهخداعلی حفید. [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی ، مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود.