حلاقةلغتنامه دهخداحلاقة. [ ح ُ ق َ ] (ع اِ) حلاقةالمعزی ؛ موهای سترده از بز و مانند آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
حلوکةلغتنامه دهخداحلوکة. [ ح ُ ک َ ] (ع مص ) سخت سیاه شدن . (منتهی الارب ). سیاه شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
علاقیةلغتنامه دهخداعلاقیة. [ ع َ ی َ ] (ع اِ) پاژنامه و لقب . ج ، عَلاقی ̍. (اقرب الموارد) (آنندراج ). || کسی که وقتی به چیزی چنگ زند، دست از آن نکشد. (اقرب الموارد) (آنندراج ). || آنچه از شکار که ریسمان به پای او بندند. ما علّق الحبل برجل الصید. (از اقرب الموارد).
الاقةلغتنامه دهخداالاقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) لیقه انداختن در دوات و نیکو کردن سیاهی آن را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || برچسبانیدن ، یقال : الاقه بنفسه ؛ بخود چسبانید آن را. (مهذب الاسماء).
الاکةلغتنامه دهخداالاکة. [ اِ ک َ ] (ع مص ) پیام بردن . (المنجد). رسول ایلچی شدن . (آنندراج ) (مؤیدالفضلا). فرستادن پیام . (تاج المصادر بیهقی ).