علولولغتنامه دهخداعلولو. [ ع َل ْ لو لو ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 40 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 40 هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به کلیبر. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل مایل به گر
الولولغتنامه دهخداالولو. [ اُ ] (اِ) لولو. وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند. این لفظ را بصورت مخفف لولو بیشتر استعمال کنند. (فرهنگ نظام ). رجوع به لولو شود. || مَتَرسی که در مزارع نصب کنند. (از فرهنگ نظام ).- الولوی سر خرمن .- مثل الول
حلولیةلغتنامه دهخداحلولیة. [ ح ُ وی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه . (کشف المحجوب هجویری ). فرقه ای از دو فرقه ٔ مذهب صوفیه . (بیان الادیان ). آنانکه گمان برند ذات باری تعالی در تن آدمی حلول تواند کرد. مقابل اتحادی . حلولیان معتقدند که روح حق تعالی در آدم و پیغمبران و امامان حلول کند و در علی و
حلولیهفرهنگ فارسی عمید۱. (تصوف) فرقهای از متصوفه که عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول میکند.۲. کسانی که معتقد به حلول روح خدا در آدم و سپس در پیغمبران دیگر هستند.۳. بعضی از غلاة شیعه که قائل به حلول روح خداوند در علیبن ابیطالب شدهاند.۴. (تصوف) پیروان حسینبن منصور حلاج که میگفتند خدا در
ابوغریبلغتنامه دهخداابوغریب . [ اَ غ َ ] (اِخ ) اصفهانی . از مشایخ طریقت تصوف است و در اواخر مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم میزیست و صحبت ابوعبداﷲبن خفیف دریافت و ابن خفیف ذکر وی در کتاب خود آورده است . و او را حلولی میخواندند. و در طرطوس درگذشت .
حلولیةلغتنامه دهخداحلولیة. [ ح ُ وی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه . (کشف المحجوب هجویری ). فرقه ای از دو فرقه ٔ مذهب صوفیه . (بیان الادیان ). آنانکه گمان برند ذات باری تعالی در تن آدمی حلول تواند کرد. مقابل اتحادی . حلولیان معتقدند که روح حق تعالی در آدم و پیغمبران و امامان حلول کند و در علی و
حلولیهفرهنگ فارسی عمید۱. (تصوف) فرقهای از متصوفه که عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول میکند.۲. کسانی که معتقد به حلول روح خدا در آدم و سپس در پیغمبران دیگر هستند.۳. بعضی از غلاة شیعه که قائل به حلول روح خداوند در علیبن ابیطالب شدهاند.۴. (تصوف) پیروان حسینبن منصور حلاج که میگفتند خدا در
خوردگی محلولیsolution corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی تورمی که مواد حاصل از آن بهراحتی حل میشود