آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند
آلیاژ زودگدازfusible alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی فلزی که بهآسانی و عموماً زیر دمای 100 درجه ذوب میشود و در دمای نسبتاً پایین شکلپذیری خوبی دارد
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش
آلیاژ حافظهدارmemory alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی که میتواند پس از تغییر شکل، براثر حرارت یا عوامل دیگر فیزیکی، به شکل اولیۀ خود برگردد یا خواص تغییریافتۀ خود را بازیابد
حلیةلغتنامه دهخداحلیة. [ ح َ ] (اِخ ) نام قلعه ای از قلاع ثغر در کوه صبر از سرزمین یمن . و نیز نام وادیی است . (از معجم البلدان ).
حلیةلغتنامه دهخداحلیة. [ ح ِ ی َ ] (ع ص ، اِ) زیور. (از منتهی الارب ). پیرایه . (ترجمان عادل ). ج ، حِلی ً، حُلی ً. (منتهی الارب ) : صورت از دفتر و حلیه ز قلم محو کنیدحلی از خنجر و کوکب ز سپر بگشائید. خاقانی .واصفان حلیه ٔ جمالش بت