حمایت کردندیکشنری فارسی به انگلیسیdefend, root, shelter, stay, support, underpin, underpinning, uphold
حمایت کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پشتیبانی کردن، مدد کردن، یاری رساندن ۲. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۳. دفاع کردن، حفاظت کردن
حمایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات مایت کردن، وکالت کسیرا بهعهدهگرفتن، دفاع از کسیرا بهعهده گرفتن، دفاع کردن، فریاد رسیدن، بهدادخواهی کسیرفتن محق دانستن، حق را بهجانب کسیدادن، پشتیبانی کردن، آزاد کردن، بهحال نخست برگرداندن، برگرداندن، دفاعکردن پناه دادن، حفاظت کردن زیرِ بال کسی را گرفتن، زیر بالوپر کسی راگرفتن
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
حماتلغتنامه دهخداحمات . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) ج ِ حَمَّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمة شود.
حمایتلغتنامه دهخداحمایت .[ ح ِ ی َ ] (ع اِمص ) حمایة. نگاهبانی . پناه . پشتی . برنایشتی . هویه . دستگیری . حفاظت . یاری . نصرت . اعانت . تقویت . (ناظم الاطباء). هواداری . طرفداری . نگاهداشت . نگاهداری . پشتی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تو داوری و ما همه مظلوم روزگار<b
حمایتprotectionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیتی که خسارات یا خطرات زیستمحیطی را کاهش دهد یا از بروز آنها جلوگیری کند، اعم از وضع قوانین خاص و مقابله با آسیبها و خطرات ناشی از بیماریها و آفات و آتش و مانند آنها
حمایتلغتنامه دهخداحمایت .[ ح ِ ی َ ] (ع اِمص ) حمایة. نگاهبانی . پناه . پشتی . برنایشتی . هویه . دستگیری . حفاظت . یاری . نصرت . اعانت . تقویت . (ناظم الاطباء). هواداری . طرفداری . نگاهداشت . نگاهداری . پشتی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تو داوری و ما همه مظلوم روزگار<b
حمایتprotectionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه فعالیتی که خسارات یا خطرات زیستمحیطی را کاهش دهد یا از بروز آنها جلوگیری کند، اعم از وضع قوانین خاص و مقابله با آسیبها و خطرات ناشی از بیماریها و آفات و آتش و مانند آنها