حيثدیکشنری عربی به فارسیکجا , هرکجا , در کجا , در کدام محل , درچه موقعيتي , در کدام قسمت , از کجا , از چه منبعي , اينجا , درجايي که
حیثلغتنامه دهخداحیث . [ ح َ ث ُ / ث َ / ث ِ ] (ع اِ) جا. (منتهی الارب ). آنجا. (ترجمان عادل بن علی ). کجا. هر کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و آخر آن مبنی بر هر سه حرکت (فتح و کسر و ضم ) آید. (منتهی الارب ). حیث ظرف مکا
حیثیاتلغتنامه دهخداحیثیات . [ ح َ / ح ِ ثی ] (ع اِ) ج ِ حیثیت : لولا الحیثیات لبطلت الحکمة. رجوع به حیثیت شود.
حیثیتلغتنامه دهخداحیثیت . [ ح َ / ح ِ ثی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) وضع. اسلوب . (آنندراج ). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). ...تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... (تاریخ قم ).