حکةلغتنامه دهخداحکة. [ ح ِک ْ ک َ ] (ع اِ) خارش . حکاک . (دهار) (نصاب ). || بیماری خارش . هر بیماری که خارش دارد چون جرب و مانند آن . خَنِش . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: حکه بکسر حاء حطی آنچه که خارش آورد، مانند جرب و امثال آن . و حکه ٔ دماغ آن است که آدمی هنگام استنشاق هوای سرد بیابد
پراکنۀ آبیaqueous dispersionواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای که فاز پیوستۀ آن آب همراه یا بدون مواد حلشده در آن است
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
حکةالانفلغتنامه دهخداحکةالانف . [ ح ِک ْ ک َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سوزش که در بینی پدید آید با استنشاق هوای سرد و جز آن . حکه ٔ دماغ . رجوع به حکة و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
حکةالانفلغتنامه دهخداحکةالانف . [ ح ِک ْ ک َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سوزش که در بینی پدید آید با استنشاق هوای سرد و جز آن . حکه ٔ دماغ . رجوع به حکة و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
زاحکةلغتنامه دهخدازاحکة. [ ح ِ ک َ ] (ع ص ) تأنیث زاحک . شتر درمانده و خسته . (اقرب الموارد). رجوع به زاحک شود.
متلاحکةلغتنامه دهخدامتلاحکة. [ م ُ ت َح ْ ک َ ] (ع ص ) ناقه ٔ استواراندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ماده شتر استوار اندام . (ناظم الاطباء). ماده شتر سخت . (مهذب الاسماء).
لحکةلغتنامه دهخدالحکة. [ ل ُ ح َ ک َ ] (ع اِ) لحکاء. کرمکی است کبود درازدُم شبیه کربسه . (منتهی الارب ). در شرایع از محرمات حیوان آمده است : و کذا یحرم الیربوع و القنفذ و الوبر و الفنک و السمور و السنجاب و العضاة و اللحکة و هی دویبة یغوص فی الرمل تشبه بها اصابع العذاری . (شرایع کتاب الاطعمة و
مماحکةلغتنامه دهخدامماحکة. [ م ُ ح َ ک َ ] (ع مص ) ستیهیدن و لجاجت کردن . (از ناظم الاطباء). تماحک . (منتهی الارب ). با هم ستیهیدن . (آنندراج ). لجاجت کردن و دشمنی کردن . مخاصمه و لجاج کردن . (از اقرب الموارد). با یکدیگر لجاج کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ملاحکةلغتنامه دهخداملاحکة. [ م ُ ح َ ک َ ] (ع مص ) سخت کردن پیوستگی چیزی را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی را به چیزی چسباندن .(از اقرب الموارد). || درآمدن چیزی در چیزی . یقال : لوحک فقار ظهره ؛ ای دخل بعضها فی بعض . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).