لغتنامه دهخدا
صخر. [ص َ ] (اِخ ) نام جنّی است که خویشتن بصورت سلیمان درآورد و خاتم او بستد، و چهل روز پادشاهی راند و اجمال داستان بنقل ابن اثیر اینکه سلیمان یکی از ملوک جزائر را که بر طریق کفر بود بشکست و بکشت و دختر او را که بجمال سرآمد بود بزنی گرفت و او را به اسلام خواند وی بظاهر بپذیرف