حکمت اشراقلغتنامه دهخداحکمت اشراق . [ ح ِ م َ ت ِ اِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمت اشراقی . حکمت به طریقه ٔ افلاطون در برابرِ حکمت مشاء. رجوع به فلسفه شود.
حکمتلغتنامه دهخداحکمت . [ ح ِ م َ ] (ع اِمص ) حکمة. دانایی . علم . (تعریفات ). دانش . (مقدمةالادب ) (دهار). دانشمندی . عرفان . معرفت : جهان سربسر حکمت و عبرت است چرا بهره ٔ ما همه غفلت است . فردوسی .مقهور به حکمت شود این خلق جهان پ
اکمتلغتنامه دهخدااکمت . [ اَ م َ ] (ع ص ، اِ) گویند کمیت مصغر آن است مانند زهیر و ازهر. (از اقرب الموارد) (از المعرب جوالیقی ص 295).
اکمدلغتنامه دهخدااکمد. [ اَ م َ ] (ع ص ) تیره رنگ . (مهذب الاسماء). شی ٔ اکمداللون ؛ متغیررنگ . (اقرب الموارد). || (ن تف ) اکمد من الحُباری ̍. (یادداشت مؤلف ).
حکیم اشراقیلغتنامه دهخداحکیم اشراقی . [ ح َ م ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه حکمت اشراق داند. رجوع به حکمت اشراق شود.
اصول عرضیلغتنامه دهخدااصول عرضی . [ اُ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از اصطلاحات حکمت اشراق است .رجوع به اصول طولی و حکمت اشراق چ کربن ص 179 شود.
اصحاب مشاهدهلغتنامه دهخدااصحاب مشاهده . [ اَ ب ِ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) در تداول حکمت اشراق ، عبارتند از: فیثاغورث و انباذقلس و هرمس و جز آنان . و این گروه در برابر اصحاب اشراق باشند. رجوع به حکمت اشراق چ کربن ص 162 و 156 شود.
حکمتلغتنامه دهخداحکمت . [ ح ِ م َ ] (ع اِمص ) حکمة. دانایی . علم . (تعریفات ). دانش . (مقدمةالادب ) (دهار). دانشمندی . عرفان . معرفت : جهان سربسر حکمت و عبرت است چرا بهره ٔ ما همه غفلت است . فردوسی .مقهور به حکمت شود این خلق جهان پ
حکمتفرهنگ فارسی عمید۱. = فلسفه۲. دلیل؛ علت.۳. خِرد؛ فرزانگی.۴. نصیحت.⟨ حکمت اشراق: (فلسفه) نوعی فلسفۀ عرفانی که اساس آن وصول به حقایق از طریق کشف و شهود میباشد.⟨ حکمت عملی: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به امور و روابط انسانی، مانندِ سیاست مدن، تدبیر منزل، و تهذیب اخلاق.⟨ ح
حکمتفرهنگ فارسی معین(حِ مَ) [ ع . حکمة ] (اِمص .) 1 - علم ، دانش . 2 - راستی ، درستی . 3 - کلام موافق حق .
حکمتلغتنامه دهخداحکمت . [ ح ِ م َ ] (ع اِمص ) حکمة. دانایی . علم . (تعریفات ). دانش . (مقدمةالادب ) (دهار). دانشمندی . عرفان . معرفت : جهان سربسر حکمت و عبرت است چرا بهره ٔ ما همه غفلت است . فردوسی .مقهور به حکمت شود این خلق جهان پ
بیت حکمتلغتنامه دهخدابیت حکمت . [ ب َ / ب ِ ت ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دلی که اخلاص بر آن غلبه یافته باشد. (اصطلاحات الصوفیه ). رجوع به بیت الحکمة و خزانه شود.
چشمه ٔ حکمتلغتنامه دهخداچشمه ٔ حکمت . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منبع حکمت . سرچشمه ٔ حکمت : شریعت کان دانش گشت و فرقان چشمه ٔ حکمت یکی مر زرِّ دین را کُه ، یکی مر آب
حکمتفرهنگ فارسی عمید۱. = فلسفه۲. دلیل؛ علت.۳. خِرد؛ فرزانگی.۴. نصیحت.⟨ حکمت اشراق: (فلسفه) نوعی فلسفۀ عرفانی که اساس آن وصول به حقایق از طریق کشف و شهود میباشد.⟨ حکمت عملی: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به امور و روابط انسانی، مانندِ سیاست مدن، تدبیر منزل، و تهذیب اخلاق.⟨ ح
گل حکمتلغتنامه دهخداگل حکمت . [ گ ُ ل ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه بر ظرف گلی یا شیشه طلا کنند تا به آتش ترقیده نشود. (از آنندراج ) (از غیاث ). خاک خالص یک جزء زغال سوده موی خرد مقراض کرده نمک مکلس خطمی ، ریم آهن کلس پوست تخم مرغ از هر یک نیم جزء گرفته وبیخته و با سرکه یا لعابی یا ش