حیثیتلغتنامه دهخداحیثیت . [ ح َ / ح ِ ثی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) وضع. اسلوب . (آنندراج ). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). ...تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... (تاریخ قم ).
حیثیتprestigeواژههای مصوب فرهنگستاناعتبار و ارزش و احترامی که فرد بهدلیل موقعیت شغلی یا اقتصادی یا اجتماعی یا فرهنگی در جامعه از آن برخوردار است
شیشۀ جلوی گرمشوheated windshield, heated windscreenواژههای مصوب فرهنگستانشیشۀ جلوی مجهز به گرمکننده برای بخارزدایی و یخزدایی از روی سطح آن
شیشۀ عقب گرمشوheated rear windowواژههای مصوب فرهنگستانشیشۀ عقب مجهز به گرمکننده برای بخارزدایی و یخزدایی از روی سطح آن
بارگُنج حرارتیـ یخچالیrefrigerated and heated containerواژههای مصوب فرهنگستانبارگُنجی با سامانههای گرمایش و سرمایش
عوارض املاکestate duty, estate taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیات بر ارثی که پیش از تقسیم ارث، ارزیابی میشود
الگوی حیثیتprestige modelواژههای مصوب فرهنگستانچارچوبی از معیارهای اجتماعی که به یک فرد یا یک گروه در یک جامعۀ خاص حیثیت میبخشد
الگوی حیثیتprestige modelواژههای مصوب فرهنگستانچارچوبی از معیارهای اجتماعی که به یک فرد یا یک گروه در یک جامعۀ خاص حیثیت میبخشد