خاصگیلغتنامه دهخداخاصگی . [ ص َ / ص ِ ] (ص نسبی ، اِ) کنیزک سریه . (آنندراج ). کنیزک صورتی را گویند. (برهان قاطع). مقرب و مصاحب پادشاه و کنیزکی که برای مباشرت باشد. (غیاث اللغات ). || ندیم . نزدیک . ج ، خاصگیان : چون شب نزدیک آمد مردم م
خاصگیفرهنگ فارسی معین(ص ) [ ع - فا. ] (ص .)1 - ندیم ، مقرب . 2 - خزینه دار. 3 - کنیزک زیبا.4 - هرچیز نفیس .
پخشگاه اطلاعاتinformation clearing house/ information clearinghouseواژههای مصوب فرهنگستانواحدی در درون یک نهاد که به گردآوری و سازماندهی و ذخیرهسازی و اشاعۀ مدارک در یک حوزه یا رشتۀ تخصصی میپردازد
خاسپلغتنامه دهخداخاسپ . (اِ) سیب را گویند. تفاح . (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). رجوع بکلمه ٔ سیب شود.