خاطرافروزلغتنامه دهخداخاطرافروز. [ طِ اَ ] (نف مرکب )روشن کننده ٔ خاطر. مهیج . محرک . شادی بخش : کاین معرفتی است خاطر افروز. نظامی .بر خاطر او گذشت یک روزاندیشه ٔ آن دو خاطرافروز.نظامی .
خاطرافروزفرهنگ فارسی عمیدروشنکنندۀ خاطر؛ شادیبخش: ◻︎ بر خاطر او گذشت یک روز / اندیشهٴ آن دو خاطرافروز (نظامی۳: ۵۲۹).
درآموزاندنلغتنامه دهخدادرآموزاندن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) درآموختن . آموختن . آموزاندن . فرادادن . یاد دادن . تعلیم : اکنون آن مناحیس زایل می شود، من او را قبول کنم و جمله علوم در آموزم . (سندبادنامه ص 46).پس آنگه گفت کاین آواز دلسوزچ
تشریحلغتنامه دهخداتشریح . [ ت َ ] (ع مص ) نیک شرح کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نیک بیان کردن . (دهار). نیک هویدا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به کمال وضاحت بیان کردن و آشکار کردن . (غیاث اللغات ). نیک بیان کردن سخن را. (آنندراج ). اظهار و آشکار کردن چیزی است . می گویند شرحت ا
افروزلغتنامه دهخداافروز. [ اَ ] (ص ) روشن . (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (برهان ) (آنندراج ) (مؤید). || (نف مرخم ) روشن کننده . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (مؤید) (شرفنامه ). در کلمات مرکبه بمعنی افروزنده است و مخفف آن باشد، چنانکه درآتش افروز، آذرافروز، اخترافروز، انجمن افر
نهادلغتنامه دهخدانهاد. [ ن ِ / ن َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم و اسم مصدر و ریشه ٔ فعل نهادن است . رجوع به نهادن شود. || گذاشت . گذاشتن . مقابل برداشتن . رجوع به نهادن شود : وچون بر سفره نشینند خاموش نباشند و ابتدا به نام خدا کنند و