خاطرهلغتنامه دهخداخاطره . [ طِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد. گذشته های آدمی . || وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است . دیده های گذشته یا شنیده های گذشته .ج ، خواطر، خاطره ها، خاطرات . || یادگار.<br
خاثرهلغتنامه دهخداخاثره . [ ث ِ رَ ] (ع اِ) فرقه ٔ مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زن که اندک درد یابد. (منتهی الارب ). || جماعت . یقال : رایت خاثرةً من الناس ؛ ای جماعة. (اقرب الموارد).
خاطرهگردیnostalgic tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن گردشگر به مکانهایی که از آنها خاطره دارد سفر میکند
خاطرهگردیnostalgic tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن گردشگر به مکانهایی که از آنها خاطره دارد سفر میکند
خاطرهانگیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه گیز، یادآور، بهیادآورنده، یادآوریکننده، نوستالژیک، خاطرهآمیز، بهیاداندازنده
خاطرهگردیnostalgic tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری که در آن گردشگر به مکانهایی که از آنها خاطره دارد سفر میکند
تابع مخاطرهrisk functionواژههای مصوب فرهنگستانبرای یک تابع تصمیم مشخص، امید ریاضی تابع زیان متناظر با مقادیر مختلف این تابع تصمیم