خالقلغتنامه دهخداخالق . [ ل ِ ] (ع ص ) نو بیرون آورنده بر مثال سابق . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آفریدگار. (مهذب الاسماء). آفریننده . مقابل مخلوق . مُوجِد. مُبدِع بوجودآورنده . فاطر. ج ، خالقون ، خالقین : هل من خالق غیر اﷲ. (قرآن <span class="hl" dir="lt
خالکbullet, centred dotواژههای مصوب فرهنگستاننشانهای سجاوندی در اشکال مختلف، معمولاً به شکل دایرهای توپر، که برای فهرست کردن موارد گوناگون در یک مطلب به کار میرود
خَالِقُفرهنگ واژگان قرآنکسي که اشيائي را با اندازهگيري پديد آورده باشد -خلق کننده (خلق پديد آوردن اشياء با اندازه گيري و محاسبه)
خالقدادلغتنامه دهخداخالقداد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 16 هزارگزی خاور سکوهه و 20 هزارگزی خاور شوسه ٔ زاهدان زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای گرم و معتدل . دارای <span
خالقوندیلاسلغتنامه دهخداخالقوندیلاس . (اِخ ) نام «لاانیقوس » میباشد که برادر دیمتریوس خالقوندیلاس است .او راست کتابی درباره ٔ امپراطوری بیزانس از سال 1294 م . تا 1463 م . رجوع به خالقوندیلاس دیمتریوس شود.
خالقوندیلاسلغتنامه دهخداخالقوندیلاس .(اِخ ) تلفظ ترکی شال کندیل است و آن نام نحوی معروف یونانی است که نام اول او دیمتریوس میباشد. او بسال 1424 م . در آتن بدنیا آمد و در 1511 م . در میلان وفات یافت . او یکی از فراریان یونانی به ایتال
خالقهلغتنامه دهخداخالقه . [ ق َ ] (اِخ ) نام نهری است در «دکاترینوسلاو» واقع در جنوب روسیه . بسال 1223 م . روسها بر ساحل این رود مغلوب شدند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2018).
خالقهلغتنامه دهخداخالقه . [ ق ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی نام مردمانی است که در نواحی شمالی مغولستان از ژونگاری تا خنگام مستقر میباشند.این مردمان بسیار کوتاه قد و واجد شرایط نژاد زردند (موهای سیاه و خاکستری ، ریش کم و تنگ ، جمجمه ٔ کوتاه ،صورت پهن و صاف و لبان خیلی کلفت ) و بصورت چادرنشینی روزگار میگ
خالق آبادلغتنامه دهخداخالق آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. ناحیه ای است واقعدر 122هزارگزی باختر شوسف و 3 هزارگزی جنوب مالرو عمومی بصیران به شوسف . این ده در جلگه واقع است با آب و هوای نواحی
خالق آبادلغتنامه دهخداخالق آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . واقع در 50 هزارگزی جنوب نائین و 15 هزارگزی راه نائین به هاشم آباد. دارای 20 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبا
خالق آبادلغتنامه دهخداخالق آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم . واقع در 8 هزارگزی باختر راین کنار راه فرعی قریةالعرب به راین . سکنه ٔآن 2 خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8<
خالق آباد رضویلغتنامه دهخداخالق آباد رضوی . [ ل ِ دِ رَ ض َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان . واقع در 63 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و کنار راه مالرو رفسنجان به بافق . دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا
خالق آبادلغتنامه دهخداخالق آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در 24 هزارگزی باختر زرند سر راه مالرو زرند به بافق . ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل . 433 تن سکنه دارد که مذ
یکتاارخالقلغتنامه دهخدایکتاارخالق . [ ی َ / ی ِ اَ ل ُ ] (ص مرکب ) که تنها ارخالق بی قبا بر تن دارد. (یادداشت مؤلف ). || یک لاقبا. و رجوع به یک لاقبا شود.
ارخالقلغتنامه دهخداارخالق . [ اَ ل ِ / ل ُ ] (ترکی ، اِ) (ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لِق ، علامت نسبت ؛ بمعنی پشتک . منسوب به پشت )قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان . جامه ای که طلبه ٔ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی . || نیم تنه ٔ روئین زنان . || نوعی از قماش ن
الخالقلغتنامه دهخداالخالق . [ اَ ل ُ ] (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکی است بمعنی پوشاک معروف که زیر قبا پوشند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). در تداول مردم آذربایجان اَرخالِق یا آرخالق لباسی که از زیر پوشند برای دفع سرما، و به بچه نیز پوشانند. در تداول مردم گناباد خراسان اَرخارُق نوعی جبه است . و رجو
امةالخالقلغتنامه دهخداامةالخالق . [ اَ م َ تُل ْ خا ل ِ ] (اِخ ) دختر عبداللطیف بن صدقةبن عوض منادی . از زنان محدث و شاعر و از شاگردان جمال الدین حنبلی و از مشایخ سیوطی بوده و به سال 920 هَ .ق . درگذشته است . صاحب خیرات حسان از اشعار وی بنقل از سیوطی آورده است . (