خاموتفرهنگ فارسی عمید۱. قلادهمانندی از جنس چوب که بر روی آن نمد و چرم کشیده و بر گردن اسب درشکه یا گاری میگذارند.۲. هریک از مفتولهایی که برای جلوگیری از خمیدگی آرماتور به دور آن کشیده میشود.
خامدلغتنامه دهخداخامد. [ م ِ ] (ع ص ) مرده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، خامدون ، خامدین : ان کانت اِلا صیحةً واحدةًفاذا هم خامدون . (قرآن 29/36). فَمازالت تلک دعویهم حتی جعلنا هم حصیداً خامدین . (قرآن 15/
خامطلغتنامه دهخداخامط. [م ِ ] (ع ص ) خوشبو. منه : لبن خامط؛ شیر خوشبوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سقاء خامط؛ خیک خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شیر یا خیکی که بوی نبق و سیب گرفته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تخته کلاهلغتنامه دهخداتخته کلاه . [ ت َ ت َ / ت ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) کلاه چوبینی که زنگها را بدان بندند و بر سر مجرمان گذارند و رسوا کنند و کلاه تخته و کلاه زنگله نیز گویند. (آنندراج ). قسمی از سیاست که کلاه کاغذی زنگوله داری بر سر مجرم گذاشته و بر خر سوار کرده ، گر