خاندانفرهنگ فارسی عمید۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
خاندانلغتنامه دهخداخاندان . [ ن َ ] (اِ مرکب ) دوده . تبار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آل . (مجمل اللغة). دودمان . (شرفنامه ٔ منیری ). قبیله . اهل بیت . عترت . خانمان . خانواده : بدآمد بدین خاندان بزرگ همه میش گشتیم و دشمن چو گرک . فردوسی .<
خاندان اردوالغتنامه دهخداخاندان اردوا. [ ن ِ اُ دُ ] (اِخ ) نام طوایفی بوده که در قبچاق غربی و شرقی حکومت کرده اند. دشت قبچاق شرقی مسکن قبایل آق اردو بوده که از 1226م . تا 1428 م . حکومت کرده اند و خانان سیراردو در دشت قبچاق غربی از
خاندان باتولغتنامه دهخداخاندان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای بوده که در دشت قبچاق حکومت میکرده اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان باتو» شود.
خاندان شیبانلغتنامه دهخداخاندان شیبان . [ ن ِ ش َ] (اِخ ) نام طایفه ای از «خانان سیراردو» است که بر دشتهای مسکن ازبکان و قزاقان و قرقیزها سلطنت داشته اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان شیبان » شود.
خاندان طغاتیمورلغتنامه دهخداخاندان طغاتیمور. [ ن ِ طُ ت ِ ] (اِخ ) نام یک طایفه از خاندان جوجی است . رجوع به «خانان سیراردو» شود.
خاندان نوبختیلغتنامه دهخداخاندان نوبختی . [ دا ن ِ ن َ / نُو ب َ ] (اِخ ) نام یکی از خاندانهای مشهور ایرانی بوده است . رجوع به نوبختی شود.
خاندانقلیلغتنامه دهخداخاندانقلی . [ ن ِ ق ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه ٔ شهرستان سنندج که در 76 هزارگزی شمال باختری قروه و ده هزارگزی شمال باختری چشمه منتش قراردارد. ناحیه ای است واقع در دشت و سردسیر. دارای 350 تن سک
خاندان اردوالغتنامه دهخداخاندان اردوا. [ ن ِ اُ دُ ] (اِخ ) نام طوایفی بوده که در قبچاق غربی و شرقی حکومت کرده اند. دشت قبچاق شرقی مسکن قبایل آق اردو بوده که از 1226م . تا 1428 م . حکومت کرده اند و خانان سیراردو در دشت قبچاق غربی از
خاندان باتولغتنامه دهخداخاندان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای بوده که در دشت قبچاق حکومت میکرده اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان باتو» شود.
خاندان شیبانلغتنامه دهخداخاندان شیبان . [ ن ِ ش َ] (اِخ ) نام طایفه ای از «خانان سیراردو» است که بر دشتهای مسکن ازبکان و قزاقان و قرقیزها سلطنت داشته اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان شیبان » شود.
خاندان طغاتیمورلغتنامه دهخداخاندان طغاتیمور. [ ن ِ طُ ت ِ ] (اِخ ) نام یک طایفه از خاندان جوجی است . رجوع به «خانان سیراردو» شود.
خاندان اردوالغتنامه دهخداخاندان اردوا. [ ن ِ اُ دُ ] (اِخ ) نام طوایفی بوده که در قبچاق غربی و شرقی حکومت کرده اند. دشت قبچاق شرقی مسکن قبایل آق اردو بوده که از 1226م . تا 1428 م . حکومت کرده اند و خانان سیراردو در دشت قبچاق غربی از
خاندان باتولغتنامه دهخداخاندان باتو. [ ن ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای بوده که در دشت قبچاق حکومت میکرده اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان باتو» شود.
خاندان شیبانلغتنامه دهخداخاندان شیبان . [ ن ِ ش َ] (اِخ ) نام طایفه ای از «خانان سیراردو» است که بر دشتهای مسکن ازبکان و قزاقان و قرقیزها سلطنت داشته اند. رجوع به «خانان سیراردو» و «خانان شیبان » شود.
خاندان طغاتیمورلغتنامه دهخداخاندان طغاتیمور. [ ن ِ طُ ت ِ ] (اِخ ) نام یک طایفه از خاندان جوجی است . رجوع به «خانان سیراردو» شود.
خاندان نوبختیلغتنامه دهخداخاندان نوبختی . [ دا ن ِ ن َ / نُو ب َ ] (اِخ ) نام یکی از خاندانهای مشهور ایرانی بوده است . رجوع به نوبختی شود.