ختنه سورانلغتنامه دهخداختنه سوران . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جشن و احتفالی است برای سنت ختنه کردن کودکی . این کلمه از «ختنه » عربی و «سور» فارسی که آن علامت احتفال است تشکیل شده . عِذار، عَذیر، عَذیَره . اعذار. مهمانی و جشن ختان .- امثال </
ختنهلغتنامه دهخداختنه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بریدگی غلاف سر نره . (از ناظم الاطباء). پاکی . در قاموس کتاب مقدس آمده : یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفه ٔ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه ٔ عهدی است که
ختنه سوران گرفتنلغتنامه دهخداختنه سوران گرفتن . [ خ َ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) جشنی است که برای ختنه کردن کودکی می گیرند. جشنی است که برای سنت کردن طفلی می گیرند.
زغروتةلغتنامه دهخدازغروتة. [ زَ ت َ ] (ع اِ) فریاد شادی که زنان در جشن ختنه سوران پسر بچگان یا جشن عروسی دختران و جز اینها سر دهند. آنها لرزشی در صدای خود ایجاد نمایند وسیلاب «لی » را مدتی طولانی که نفس یاری دهد لاینقطع تکرار کنند و سپس توقف کوتاهی کرده بار دیگر آن صدا راسر دهند... (از دزی ج <s
ختنلغتنامه دهخداختن . [ خ َ ] (ع مص ) بریدن غلاف سر نره ٔ ولد. (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد). ختنه کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). سنت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || بریدن . قطع کردن . (متن اللغة) (معجم الوسیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مجلس ختنه سور
شیلان کشیدنلغتنامه دهخداشیلان کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب ) اطعمه ٔ فراوان فراهم کردن دعوت عده ٔ کثیر یا عام را. عده ٔ کثیری را اطعام کردن . (یادداشت مؤلف ). گستردن سفره ٔ طعام . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). تکلف بسیار در مهمانی کردن . به مناسبت امور خی
ختنهلغتنامه دهخداختنه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بریدگی غلاف سر نره . (از ناظم الاطباء). پاکی . در قاموس کتاب مقدس آمده : یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفه ٔ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه ٔ عهدی است که
ختنهلغتنامه دهخداختنه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بریدگی غلاف سر نره . (از ناظم الاطباء). پاکی . در قاموس کتاب مقدس آمده : یکی از رسوم مشهور دین یهود می باشد و آن بریدن گوشت غلفه ٔ هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه ٔ عهدی است که