خردادلغتنامه دهخداخرداد. [ خ ُ ] (اِ) نام ماه سیُم است از سال شمسی و آن مدت بودن آفتاب است در برج جوزا. (از برهان قاطع). ماه آخر بهار است . (از ناظم الاطباء). خردادماه جلالی است و مطابق جوزای عرب و ایار سریانی و سی ودو روز است ، اول آن تقریباً مطابق بیستم ماه مه ٔ فرانسوی است . مایوس رومی از د
خردادلغتنامه دهخداخرداد. [ خ ُ ] (اِخ ) نام مادر اردشیر، و قنطره ٔ خرداد و میان ایدج و رباط در سمرقند منسوب بدوست . آن از عجایب دنیاست ، طول آن هزار ذرع و بالای آن صدوپنجاه ذرع و بیشتر پایه ٔ آن از ارزیز و آهن است . (یادداشت بخط مؤلف ).
خردادفرهنگ فارسی معین(خُ) [ په . ] (اِ.) 1 - نام یکی از امشاسپندان و ایزد موکل بر آب . 2 - ماه سوم از سال شمسی . 3 - نام روز ششم از هر ماه خورشیدی .
خرذاذلغتنامه دهخداخرذاذ. [ خ ُ ](اِخ ) نام مادر اردشیر است . (یادداشت بخط مؤلف ).- پل خرذاذ ؛ پلی است در سمرقند منسوب بمادر اردشیر و آن یکی از عجایب دنیاست ، طول آن هزار ذرع و بالای آن صدوپنجاه ذرع است . (یادداشت بخط مؤلف ).
خرداد اوللغتنامه دهخداخرداد اول . [ خ ُ دِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دوره ٔ ساسانی بجای آنکه هر چهار سال یک روز بماه آخر سال اضافه کنند و بجای 29 روز سی روز بحساب آورند و علت آن را کبیسه بودن ذکر نمایند هر 120 سال یک ما
خرداد پرویزلغتنامه دهخداخرداد پرویز. [ خ ُ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از شاهان ساسانی است بنابر قول مجمل التواریخ و القصص : پادشاهی خرداد پرویز یک سال بوده گویند بمرد و نیز روایتی است که کسری نامی دیگر بنشاندند از فرزندان اردشیر بابک وپس بکشتند. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص <spa
آذر خردادلغتنامه دهخداآذر خرداد. [ ذَ رِ خ ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ شیراز است و بعضی آن را آتشکده ٔ پنجم از هفت آتشکده ٔ بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکی است که باعتقاد فارسیان به محافظت این آتشکده مأمور است . (برهان قاطع). رجوع به آذر خرّاد شود : پدر و مادر سخاوت و جود<br
خردادروزلغتنامه دهخداخردادروز. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) روز ششم هر ماه است . رجوع به خرداد شود : برفت از درگاه گیتی فروزبفرخنده هنگام خردادروز. فردوسی .بماه خجسته به خردادروزبه نیک اختر و فال گیتی فروز.فردوسی .<
خردادگانلغتنامه دهخداخردادگان . [ خ ُ دِ ] (اِ مرکب ) عید پارسیانست در روز ششم ماه خرداد یعنی چون نام ماه و نام روز موافق باشد جشن و عید نمایند و این جشن را جشن خردادگان خوانند. نیک است در این روز طلب حاجات از ملائکه و فرشته ها کردن و زن خواستن . (از برهان قاطع).
خردادماهلغتنامه دهخداخردادماه . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) ماه سوم بهار است و آفتاب در این ماه در برج جوزا باشد. (از نوروزنامه ). رجوع به خرداد شود.
خرداد اوللغتنامه دهخداخرداد اول . [ خ ُ دِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دوره ٔ ساسانی بجای آنکه هر چهار سال یک روز بماه آخر سال اضافه کنند و بجای 29 روز سی روز بحساب آورند و علت آن را کبیسه بودن ذکر نمایند هر 120 سال یک ما
خرداد پرویزلغتنامه دهخداخرداد پرویز. [ خ ُ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از شاهان ساسانی است بنابر قول مجمل التواریخ و القصص : پادشاهی خرداد پرویز یک سال بوده گویند بمرد و نیز روایتی است که کسری نامی دیگر بنشاندند از فرزندان اردشیر بابک وپس بکشتند. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص <spa
خردادروزلغتنامه دهخداخردادروز. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) روز ششم هر ماه است . رجوع به خرداد شود : برفت از درگاه گیتی فروزبفرخنده هنگام خردادروز. فردوسی .بماه خجسته به خردادروزبه نیک اختر و فال گیتی فروز.فردوسی .<
آذر خردادلغتنامه دهخداآذر خرداد. [ ذَ رِ خ ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ شیراز است و بعضی آن را آتشکده ٔ پنجم از هفت آتشکده ٔ بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکی است که باعتقاد فارسیان به محافظت این آتشکده مأمور است . (برهان قاطع). رجوع به آذر خرّاد شود : پدر و مادر سخاوت و جود<br
مایه ٔ خردادلغتنامه دهخدامایه ٔ خرداد. [ ی َ / ی ِ ی ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است باتوجه به اینکه خرداد نام یکی از آتشکده های معروف بوده است : همیشه تا بپرستند مایه ٔ کشمیرهمیشه تا بفروزند مایه ٔ خرداد.<p class