خردانگارشلغتنامه دهخداخردانگارش . [ خ ُ اِ رِ ] (ص مرکب ) کوته بین . خردنگرش . خردانگار. ترکیبی است از صفت خرد و حاصل مصدر انگارش : خردانگارش بزرگ زیان باشد. (قابوسنامه ).
خردنگرشلغتنامه دهخداخردنگرش . [ خ ُ ن ِ گ َ رِ ] (ص مرکب ) باریک بین بر ضد منافع طرف . تنگ چشم . کم همت . (انجمن آرای ناصری ): خردنگرش و بزرگ زیان مباش . (قابوسنامه ). || بیروح . بیهوش . (از ناظم الاطباء).