خرماستانلغتنامه دهخداخرماستان . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نخلستان . خرستان . (از ناظم الاطباء). حدیقه . (ربنجنی ). جایی که خرمابنان بسیار بوند. (شرفنامه ٔ منیری ) : باحة: خرماستانی داشت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).گزیت رز بارور شش درم بخرماستان بر همین زد رقم . <p class="
خرستانلغتنامه دهخداخرستان . [ خ ُ رِ ] (اِ) خرماستان . نخلستان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 399).
مخستانلغتنامه دهخدامخستان . [ م ُ خ ِ ] (اِ مرکب ) نخلستان و خرماستان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). نخلستان و جای انبوه از خرمابن . (ناظم الاطباء).
حایشلغتنامه دهخداحایش . [ ی ِ ] (ع اِ) خرماستان . (مهذب الاسماء). درختان انبوه (مفرد ندارد). (منتهی الارب ). || آب خانه (؟). (مهذب الاسماء). و رجوع به حائش شود.