خزعبللغتنامه دهخداخزعبل . [ خ َ زَ ب َ ] (ع اِ) سخن های طرفه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خزعبللغتنامه دهخداخزعبل . [ خ ُ زَ ب ِ ] (ع ص ، اِ) باطل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). ج ، خزعبلات .
خزعبیللغتنامه دهخداخزعبیل . [ خ ُ زَ ] (ع ص ، اِ) باطل . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خزعبلاتلغتنامه دهخداخزعبلات . [ خ ُ زَ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ خُزَعبِل . (منتهی الارب ). رجوع به خزعبل شود.
جفنگلغتنامه دهخداجفنگ . [ ج َ ف َ ] (ص ) بیهوده . (ناظم الاطباء). یاوه . یافه . سخن لغو و بیهوده . مهمل . هرزه . ژاژ. لاطائل . خزعبل . کلام بی اساس و هرزه . گفته ٔ باطل . (ناظم الاطباء). رجوع به ژاژ شود.
اصیل الدینلغتنامه دهخدااصیل الدین . [ اَ لُدْ دی ] (اِخ ) امیراصیل الدین عبداﷲبن علی بن ابی المحاسن بن سعدبن مهدی علوی محمدی . امامی فاضل و بارع و متورع بود، حدیث گردآورد و سماع و روایت کرد، کتاب بخاری را بر شیخ علأالدین خجندی به سماع وی از ابوالوقت دارمی سماع کرد،و قسمتی از صحیح مسلم را بر شیخ عب
باطللغتنامه دهخداباطل . [ طِ ] (ع ص ) مقابل حق . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، اباطیل . دروغ . نادرست . (مهذب الاسماء) (لغات قرآن جرجانی ). خُزَعبیل . (منتهی الارب ). خزعبل . (منتهی الارب ). چیزی که پس ازتفحص و تحقیق دانسته شود که حقیقت و ثباتی ندارد.قال اﷲ تعالی : لاتل
خزعبلاتلغتنامه دهخداخزعبلات . [ خ ُ زَ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ خُزَعبِل . (منتهی الارب ). رجوع به خزعبل شود.