خزمیانلغتنامه دهخداخزمیان . [ خ َ ] (اِ) جند بیدستر. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خایه ٔ سگ آبی . (مفاتیح ) (برهان قاطع).
خزامینلغتنامه دهخداخزامین . [ خ َزْ زا ] (اِخ ) نام بازاری است به مدینه منوره و آن را سوق الخزامین می گوید. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ).
قسطورینلغتنامه دهخداقسطورین . [ ق َ ] (معرب ، اِ) جندبادستر باشد که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسطور و قسطورة و قسطوریون شود.
قسطوریوسلغتنامه دهخداقسطوریوس . [ ق َ ] (معرب ، اِ) جندبادستر است که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسطوریون و قسطور و قسطورة شود.
قسطوریونلغتنامه دهخداقسطوریون . [ ق َ ] (معرب ، اِ) قسطوره است که آش بچه ها باشد. (برهان ). جندبادستر که به فارسی خزمیان نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسطور و قسطوریوس شود.
قسطورلغتنامه دهخداقسطور. [ ق َ ] (معرب ، اِ) جندبادستر است . (فهرست مخزن الادویه ). و آن را به فارسی خزمیان نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسطورة و قسطورین و قسطوریوس و قسطوریون شود.
خایه ٔ سگلغتنامه دهخداخایه ٔ سگ . [ ی َ / ی ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جند بیدستر . (از ناظم الاطباء). خزمیان . فاجشه . هزو گند. رجوع به جندبیدستر شود.