خشنودیلغتنامه دهخداخشنودی . [ خ ُ ] (حامص ) خرسندی . خوشحالی . رضا. رضامند. قبول خاطر جمعی . (ناظم الاطباء). رضوان . رضا. (از ربنجنی ). رضایت . مرضات . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر آن کس که خشنودی شاه جست زمین را بخون دلیران بشست بیابد ز من خلعت شهریاربود در
خشنودی مشتریcustomer delightواژههای مصوب فرهنگستانتجربة بسیار مطلوب مشتری در هنگام دریافت کالا یا خدمتی که از سطح انتظار وی بالاتر است
خشنودی مشتریcustomer delightواژههای مصوب فرهنگستانتجربة بسیار مطلوب مشتری در هنگام دریافت کالا یا خدمتی که از سطح انتظار وی بالاتر است
خشنودی مشتریcustomer delightواژههای مصوب فرهنگستانتجربة بسیار مطلوب مشتری در هنگام دریافت کالا یا خدمتی که از سطح انتظار وی بالاتر است
ناخشنودیلغتنامه دهخداناخشنودی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عدم رضایت . ناپسندی . (ناظم الاطباء) (زوزنی ) : که برگ هر غمی دارم در این راه ندارم برگ ناخشنودی شاه . نظامی .روزی از ناخشنودی عاملان یا تقصیری و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گ